پارت پنجاه و هشتم :



متعجب از حرکت ایستادم و گیج سر تکون دادم که فوراً از روی کاپوته یه ماشین، کاسه‌ی آشی برداشت و طرفم گرفت.

- بیا عزیزم این کاسه آش مال شماست؛ البته نذری نبود برای مهمون‌هامون درست کردیم، اما صبح که با خانومتون داشتید می‌رفتید بیرون، ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.