مدیر معاون (عشق سریالی) به قلم نسترن قره داغی
پارت پنجاه و چهارم :
سرم رو به عقب برگردوندم و به مردی زل زدم که خیلی جنتلمنانه به ماشینش تکیه زده بود و منتظر نگاهم میکرد؛ تو این مدتی که هم دیگر رو میشناختیم، بارها با ایما و اشاره و پیغام پسغام بهم یه چیزهایی فهمونده بود و اون وقت این بز؛ یعنی به معنی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
....
00عاااالییییی👌👌