پارت چهل

زمان ارسال : ۱۲۳۲ روز پیش

برخلاف چیزی که گفت به قدمام سرعت دادم و وقتی با چرخش سرم دیدم اونم تقریبا داره دنبالم میدوه

با وحشت شروع کردم به دوییدن

عمرا، نمیذاشتم گریه کردنم رو ببینه!

با سرعت به سمت پله ها رفتم ولی با دیدن درای اسانسور که از هم باز میشد و د ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید