مدیر معاون (عشق سریالی) به قلم نسترن قره داغی
پارت پنجاه :
نگاهم رو آروم به سمتش چرخوندم که توی چارچوپ در ایستاده بود و متعجب ما رو نگاه میکرد و گفتم: هیچی، بیا زنت حامله است!
گیج از حرفم چشمهاش رو گرد کرد و خیره به نیاز درحالی که آروم آروم به سمتش میرفت لب زد: آره نیاز؟ تو حاملهای؟ ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
اتنا
10چه قلمی داری تو نسترن جوووون😍😘