سنسار (سَنسار) به قلم آمنه آبدار
پارت سی :
-دوست مامانم بعد اون اتفاقات عجیب و تصویری از یه دختر که تو آینه حموم دیدم، داشت باهام حرف می زد... هیچکدوم از این اتفاقا خبر نداشتن و فکر کردن سر شکست عشقی و... این طوری شدم، بعد بحث به نساختن آب و هوای شمال به من رسید. خاله فریبا خواست یه جمله ای مثل اینکه اولین بارت نیست که به شما پارتگذاری رمان به اتمام رسیده و برای چاپ ارسال شده. به همین علت دیگر امکان مطالعه رمان را ندارید.
مطالعهی این پارت حدودا ۲ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۴۹۲ روز پیش تقدیم شما شده است.
تانی
100😢چرا؟ اقا من تحمل ندارم منتظر باشم ب کی بگم؟ چرا اینطوری میکنین من تا فردا از فوضولی نصف میشم ک 😢😐پارتو زیادتر کنید لطفن 😐خب تا رمان جالب میشه میریم تو حسش زرت! تموم شد برو فردا بیا ادامش بخون 😐
۴ سال پیشتانیا
۱۵ ساله 00عالی❤🧡💛💚💙💜🤎🖤🤍
۴ سال پیشآاااال
60رمان خوبیه ولی کلا یه دقیقه بیشتر طول نمی شه که پارتاشوبخونی
۴ سال پیشayda
70خوب بودش اما خیلی زود تموم شد
۴ سال پیشSahar
۱۵ ساله 150اه بابا یه فردا امتحان ندارم اومدم رمان بخونم 😑خیلی هیجانی حساس میشه پارتشم خیلی کم بود ولی رمان فوق العاده ای هست ولطفا پارت ها رو بیشتر کنید🙏🙏🙏🙏❤️❤️❤️
۴ سال پیشFilisiya
00خیلی قشنگ شده پارت هارو بیشتر کنید 🙏روزی دو پارت بزارید و اما طولانی
۴ سال پیشآنی
20واو 😁 داره خیلی هیجانی میشه . خیلی عالیه 😘😘
۴ سال پیشاسرا
130هر لحظه داره هیجانی تر میشه و بیشتر تو داستان فرو میریم این پارت هم درسته زودتر گذاشته شد ولی خدایی خیلی کم بود ولی ممنون
۴ سال پیشنرگس ۱۳ ساله
00واااااای چه هیجان انگیز 🤩 لطفا پارت هارو بیشتر کنید 😊
۴ سال پیش
دخترطبیعت
10چرااینقدر پارتهاتون کوتاه چی میشه بیشترش کنید ولی واقعا خیلی جالب وقشنگ می نویسید