پارت ششم

زمان ارسال : ۱۲۲۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 8 دقیقه

به زودی شب از راه می‌رسید و من ناآرام، در حیاط جلویی خانه راه می‌رفتم. «یَشَنگ» برگ‌های درختان کُنار و لیمو را جارو می‌زد‌. او پسر بچه‌ی ده ساله‌ای بود که از پنج سالگی در خانه کارهای کوچک را انجام می‌داد و به همه جا رفت و آمد می‌کرد. نزدیکش شدم و گفت ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.