پارت چهل و پنجم

زمان ارسال : ۱۰۳۸ روز پیش

دست سدرا برای سیلی زدن به خواهرش بالا رفت که ریحانه مچش را گرفت و مقابلش ایستاد. چشم به پسرش دوخت و به عقب راندش. نهیب زد:

- اگه میترا طلاق خواست، اگه گذاشت و رفت و پشت سرش رو هم نگاه نکرد فقط به خاطر همین دستی بود که به ناحق روی خواهرت بلند شد ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید