سنسار (سَنسار) به قلم آمنه آبدار
پارت بیست و نهم :
نگاهی به جانان که مانند من مردد شده بود، انداختم و با اطمینان پلک هایم را روی هم فشردم.
اولین پله را پایین رفتم و تا به خود آمدم کنار خدمتکار ایستاده و جانان هم کنارم بود. ناخن هایم را محکم کف دستم می فشردم و برای آرام کرد خود، نفس های عمیق می کشیدم. امیدوار بودم که وقتی پایم رپارتگذاری رمان به اتمام رسیده و برای چاپ ارسال شده. به همین علت دیگر امکان مطالعه رمان را ندارید.
مطالعهی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۱۴۹۲ روز پیش تقدیم شما شده است.
تانیا
۱۵ ساله 50واییییییییییی دارم میمیرم از کنجکاوی😱مرسی لطفا پارت بعدی رو زودتر بزارید🤩🤩🤩
۴ سال پیشFilisiya
۱۳ ساله 00اره
۴ سال پیشFilisiya
۱۳ ساله 30چرا اینقدر کم وای خیلی قشنگ بود ویرا خواستیم بریم توی رمان که تمام میشه اگه اینجوریه پارت بیشتر بزارید مثلا روزی دو تا پارت اما معمولی
۴ سال پیشمقصودی
20مگه نرفتن زیرزمین زیر زمین پنجره داره
۴ سال پیشmaryam
۱۴ ساله 70واییی عالی است رمانت ولی من تا فردا شب میمیرم
۴ سال پیشayda
110منکه قطعا شب از کنجکاوی خوابم نمیبره لطفا زودتر پارت بعدی رو بزارین
۴ سال پیشWolf
70خب کسی تو این راه نمی تونه کمک پری کنه جز خودش و اون خاطره ها که داخل یه دنیا دیگه اتفاق افتاده داخل یه روح دیگه و اینکه فراموشیش هم بخاطر ضربه ای که خورده مادروپدرش پری فرزند اصلی خودشون نیست🙃
۴ سال پیشRAHAII
91واااااو شتتتت!خیلی خفن شده!
۴ سال پیشftm
41وایی چ مرموز شد من ک دارم از فوضولی میمیرم
۴ سال پیش
برگزیده
210از اون رماناس که باید هفته ای یه بار بیای سروقتش تا قشنگ هفتا پارت داشته باشه😂