پارت چهل و دوم

زمان ارسال : ۱۰۴۱ روز پیش

چیزی تا شب یلدا نمانده بود و آسمان با بارش اولین برف به استقبال زمستان می‌رفت. دانه‌های ریز و درشت برف چون کودکانی بازیگوش میان وزش باد این سو و آن سو می‌دویدند و بر زمین می‌نشستند. 

نیهان روی تختش دراز کشیده بود و استراحت می‌کرد. صدای زنگ خانه ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید