پارت چهل و هشتم :



با التماس نگاهمون کرد و درحالی که سعی می‌کرد لحن مظلومی داشته باشه ادامه داد: تازه دکتر گفته نباید بذارید رضا فعلا بخوابه؛ اگه برید خونه زود می‌خوابه ها!

نگاهم رو به رضای بی‌حال دوختم و ناچار همون‌طور که نفس عمیق می‌کشیدم زمزمه کر ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.