پارت چهل و یکم :

کلافه دستم رو زیر چونه‌ام زدم و منتظر نگاهشون کردم که بی حرف فقط به هم زل زده بودن و هیچی نمی‌گفتن.

من که از کار این‌ها سر در نمی‌آوردم، اما انگار واقعا داشتن یه کارهایی می‌کردن.

با صدای بلند نفسم رو بیرون فوت کردم و خواستم چیزی بگم که ها ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.