پارت دوازده :

« گذری به گذشته»

گوشی رو برداشتم و شماره رانیا رو گرفتم.

طبق معمول بوق نخورده برداشت، انگار که رو گوشی می‌خوابید.

- سلام خانم دکتر رها جونم.

بلافاصله گفتم: سلام خانم اسکل، رانی جونم!

خندید و گفت: مرض، بیا و حرمت نگه ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.