پارت سی و پنجم

زمان ارسال : ۱۰۴۹ روز پیش

اخم‌های نیما در هم رفت و با تندی پرسید:

- آبتین این کار رو کرده؟ چرا؟!

آلما فین‌فین کنان لب باز کرد:

- آشغالِ عوضی هیچوقت پیداش نیست، بعد برای من ادای داداشای غیرتی رو در میاره. با همکلاسیام رفته بودیم کافی‌شاپ؛ نمی‌دونم از کدوم گور ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید