تنها گناه ام مادر بودن است به قلم نسترن قره داغی
پارت چهل و یکم :
آب دهنم رو سخت قورت دادم و با نفس عمیقی زمزمه کردم: بهتره زودتر بریم حسین!
حرفم رو با سر تایید کرد که ساره، ناراحت خودش رو توی بغلم جا داد و گفت: چقدر زود دارید میرید خاله، دلم براتون تنگ میشه.
لبخند مهربونی نثارش کردم و ه ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
yalda
10خدا ختم به خیرر کنه همه چی رو😥