مهجور عشق ( فصل دوم خواهر خوانده ) به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت سی
زمان ارسال : ۱۲۴۹ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه
پدرش را که دید، قلبش بنای تپیدن گرفت. تنش به لرز افتاد و در آن هوای سرد، طوری عرق بر بدنش نشسته بود و احساس خفگی و گرما میکرد که انگار زیر تابش مستقیم آفتاب در دل تابستان ایستاده است. از اینکه مقابل چشمان نیما تحقیر شود، هراس داشت. به سختی قدم بردا ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
هلنـا
20چرااااااااااااااااااا بقیش نماره 😤😠جاهای حساس رمان بود تورو خدا نگاری یه کاری کن🙏ممنونت میشیم