پارت بیست و ششم :



متعجب از حرفش، سری به نشونه‌ی سلام تکون دادم و خجالت زده داخل رفتم که با موجی از دختر و پسرهای جوون روبه‌رو شدم.

یا حضرت عباس؛ چه خبره اینجا؟ 

ترسیده نگاهم رو به نیاز دوختم که تک سرفه کوتاهی سر داد و همون‌طور که به اون‌ها اش ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.