تنها گناه ام مادر بودن است به قلم نسترن قره داغی
پارت بیست و هشتم :
کپ کرده از جام بلند شدم و طرفش رفتم؛ بازوش رو کشیدم و همونطور که یه جا ثابت نگهاش میداشتم لب زدم: وایستا ببینم! مگه تو بزرگتر نداری که هلک و هلک داری میری املاک؟ شاید من اصلا نخوام از اینجا برم!
با حرفم دوباره خون به صورتش هج ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
فاطمه
۱۵ ساله 166به نظر من چون مریم زنه آمین حامله نمیشه آمین از زری بخواد واسش بچه بیاره یا مادر آمین بگه یادتونه گفت نگاه معنی داری بهم کرد فک کنم اینجوری میشه