پارت بیست و ششم :



با دیدن مریم، آب دهنم توی گلوم پرید و به سرفه افتادم.

نمی‌دونم چرا جدیدا از این زن انقدر وحشت داشتم؛ همش می‌ترسیدم بفهمه شوهرش کمکم می‌کنه و جور دیگه‌ای برداشت کنه.

آرمان از سرفه‌های پی در پی‌ام نگران سمتم برگشت و هول گفت: چ ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.