تنها گناه ام مادر بودن است به قلم نسترن قره داغی
پارت بیست و ششم :
با دیدن مریم، آب دهنم توی گلوم پرید و به سرفه افتادم.
نمیدونم چرا جدیدا از این زن انقدر وحشت داشتم؛ همش میترسیدم بفهمه شوهرش کمکم میکنه و جور دیگهای برداشت کنه.
آرمان از سرفههای پی در پیام نگران سمتم برگشت و هول گفت: چ ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
ریحانه
۱۶ ساله 10وای خدا من چرا انقد از خانواده حاج احمد بدم میاد حیف اسم حاجی ک رو همچین آدمی باشه ایش