مهجور عشق ( فصل دوم خواهر خوانده ) به قلم صدیقه سادات محمدی(نگار)
پارت چهارده
زمان ارسال : ۱۰۷۰ روز پیش
***
نیکزاد با ابروهایی در هم، لبهایی لرزان و چشمهای سرخ از اتاق بیرون رفت. با رفتنش نیما کنار پنجره ایستاد، نفسهایش تند و عصبی بود. رگهای گردن و شقیقهاش از فرط خشم برجسته و سرخ شده بودند. سیگار را از جیب کتش بیرون آورد و با فندک طلایی روشن ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
۰۰
۰۰ ساله 84وای ننه حامد چشاش چه جیگره😍😍😍