تنها گناه ام مادر بودن است به قلم نسترن قره داغی
پارت بیست :
حرصی از حرفش پوزخند تمسخر آمیزی زدم و جدی زمزمه کردم: اومدم استعفاء بدم!
متعجب از حرفم یه تای ابروش رو بالا انداخت و همونطور که به دور دهنش دست میکشید گفت: نشنیدم چی گفتی؟ میخوای چی کار کنی؟
نفس عمیقی کشیدم و این بار بلن ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
عسل:)
۱۷ ساله 00کی پارت جدید ارسال میشه؟