پارت نهم

زمان ارسال : ۱۲۶۸ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

سهراب از اتاق بیرون آمد و سمت آیفون رفت. گوشی آیفون را برداشت و بله‌ای گفت. در را که باز کرد، حین گذاشتن گوشی گفت:

- سیاوش و طوبی هستن.

لب و لوچه‌ی الهه آویزان شد و شانه‌هایش فرو افتاد. دستی به لبه‌ی شال مرجانی‌اش کشید و کمی آن را روی سرش ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.