پارت هفتم

زمان ارسال : ۱۲۷۰ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه



***

ساعت نزدیک نه شب بود که نیما به خانه رسید، در مشکی رنگ خانه را با ریموت باز کرد و با ماشین وارد حیاط شد. سانتافه‌ی سفید دایی انوش داخل حیاط پارک بود و نیما با دیدنش لب فشرد و سرش را به طرفین تکان داد. نفسش را بیرون داد و زیر ل ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.