پارت چهارده :

نزدیک یه عمارت شدیم. بزرگ بود و صدای پارس سگ‌هاشون از اینجا هم شنیده می‌شد. معلوم نبود چی شده. درخت‌های قطور و بلندش از بیرون عمارت هم معلوم بود. 

دو تا بوق زد که در آروم باز شد. ماشین رو برد داخل و پارک کرد. با هم پیاده شدیم. دستی به موهام کشی ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.