اولین مرگ به قلم مبینا حاج سعید
پارت چهارده :
نزدیک یه عمارت شدیم. بزرگ بود و صدای پارس سگهاشون از اینجا هم شنیده میشد. معلوم نبود چی شده. درختهای قطور و بلندش از بیرون عمارت هم معلوم بود.
دو تا بوق زد که در آروم باز شد. ماشین رو برد داخل و پارک کرد. با هم پیاده شدیم. دستی به موهام کشی ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
حیح
00رو وحید ڪراشم خفنه