پارت پنجم

زمان ارسال : ۱۲۷۵ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 5 دقیقه



دست دیگه‌ام رو هم روی دهنم گذاشتم و بی‌صدا اشک ریختم؛ نمی‌دونم چقدر درگیر افکار و گریه‌هام بودم که رضا وارد و اتاق شد و کنارم ایستاد.

با دیدنش فورا اشک‌هام رو پاک کردم و خیره‌اش شدم که مظلوم نگاهم کرد و آروم اشاره کرد «چی شده؟ خوب ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.