پارت هشتاد و هفتم

زمان ارسال : ۱۰۸۷ روز پیش

دیدم همه در حال جنب و جوش هستن تا پیاده بشن.


با کمک ثمر از جام بلند شدم و آروم از ماشین پایین اومدم و به دور و بر زل زدم که با دیدن دو تا گند طلاییه نه چندان دور، لبخندی روی لبم نقش بست.

بالاخره رسیده بودیم!

با دستی که روی شو ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید