پارت دوم

زمان ارسال : ۱۰۹۴ روز پیش

با ترس به عقب برگشتم که با دیدن رضا نفس آسوده‌ای کشیدم و سوالی نگاهش کردم؛ اونم مظلوم بهم خیره شد و اشاره کرد که دستشویی داره.

دستی به صورتم کشیدم و به سمت حسین برگشتم که عصبی گفت: بگو دو دقیقه صبر کنه داریم میریم خونه.

بعد حرصی خواست دست ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید