پارت سی

زمان ارسال : ۱۲۴۳ روز پیش

راننده مرد کم مو و مو قرمزی ای بود ک خال خالی بودنش با مزش کرده بود.

از ماشین ک پیاده شدم با لبخند بوقی زد و رفت.

لبخندش باعث طرح کم رنگی از لبخند روی لبای منم شده بود.

به اطراف نگاهی انداختم...عینک دودیم و رو چشمام جابه جا کردم ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید