مدیر معاون ( آوارگان عشق ) به قلم نسترن قره داغی
پارت هشتاد و دوم
زمان ارسال : ۱۰۹۲ روز پیش
متفکر و منگ از خونه خارج شدم و همونطور که خیره به معراج و میثم نگاه میکردم به سمتشون قدم برداشتم.
همگی دور آتیش نشسته بودن و بیحرف و پر از نگرانی چایشون رو میخوردند.
منم آروم و بی سر و صدا کنارشون رفتم و گوشهای جا گرفتم.
نوشت ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
بیتا
30رمانت خیلی عالیهههههههههه