پارت بیست و نهم

زمان ارسال : ۱۲۴۴ روز پیش

با صدای زنگ ساعت چشمای پف کردم و به زور باز کردم و غلطی زدم و دستم و روی چشمم گذاشتم تا نور چشمام و ازیت نکنه اما چندان موفق نبودم

با چشمای جمع شده نیم خیز شدم و آلارم گوشیم و قطع کردم و صدای تق تق استخونام و میشنیدم و همیشه این صدا برام لذت ب ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید