مدیر معاون ( آوارگان عشق ) به قلم نسترن قره داغی
پارت هفتاد و چهارم
زمان ارسال : ۱۱۰۰ روز پیش
با فشرده شدن بینیام به خودم اومدم و ترسیده نگاهم رو به اطراف دوختم که معراج با خنده سرش رو تکون داد و گفت: میدونم خیلی جذابم، ولی خدایی نه انقدر که محوم بشی.خجالت زده از حرفش، صورتم رو منقبض کردم و برای اینکه این بحث همین جا تموم شه گفتم: داعشی ها ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
کوثر
۱۲ ساله 20واااااایییی داره باحال میشه بی صبرانه منتظر پارت بعدیمممم