زیرگذر سرمستی به قلم مهشاد لسانی
پارت صد و چهارم :
آرنگ داشت غرغر می کرد:الکی نامزدش کردین! الان اسم پسره روش افتاده! حالام مرده،بیاین تحویل بگیرین...من از اول گفتم که...
مادر هیس هیس می کرد و تشر می زد اما آرنگ دست بردار نبود:کی دیگه اینو می گیره؟یه نامزدی داشته! بهش می گن سرخور!
مادر چیزی پرت کرد و آرنگ گفت:اخ! مامان! چرا اینطوری می کنی؟خب راست می گم دیگه! چرا نامزدش کردین؟
مادر نالید:تو برادری یا شمر ذی الجوشن! خجالت بکش! این حرف
مطالعهی این پارت حدودا ۳ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۹ ساعت پیش تقدیم شما شده است.
لطفا صبر کنید...
شیوا
0بله که عاشق سرمستیم عالیهههه