زیرگذر سرمستی به قلم مهشاد لسانی
پارت پنجاه و یکم :
نمی توانستم نفس بکشم!دلم می خواست بزنم زیر گریه.مادر صدای گریه ی زن را شنیده بود و دیده بودشان.ارام پچ پچ کرد:خاک عالم! دیدی گفتم یه ریگی به کفش پسرای اینا هست!گل بگیره این خانواده ی مروتی رو! بچه هاش هر کدوم یه پٌخن!پاشو!
صورت مادر قرمز شده بود و زیر لب غرغر می کرد: خاک بر سر اینجور زنا و پسرا! خاک بر سر من که با اینا همسایه م.همینه مادره بهم گفت چیزی دیدم بهشون بگم.خوب شد دیدم ... خوب شد اوم
مطالعهی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۹۸ روز پیش تقدیم شما شده است.
باران
0چراسپیده بگه من باتارخ قراردارم؟ اینم ی معماهست؟
۳ ماه پیش
مهشاد لسانی | نویسنده رمان
بله عزیزم معماست
۳ ماه پیشفاطی
0دیگه نمیدانم چه چیزی درست است و چه چیزی اشتباه..کاخ رویاهایم فرو ریخت گرد وخاکش بر تنم نشسته نمیخواهم آن را تکان دهم خاطرات کمی دارم ولی مرور آن هم قشنگ است
۳ ماه پیش
مهشاد لسانی | نویسنده رمان
والا منم نمی دونم فاطی جون!
۳ ماه پیشترنم
0خود زن ممد مکانیکی گفته امروز تارخ اونجاست نفهمیدم
۳ ماه پیشاکرم بانو
0منم فک کردم منظور مامانش زن مروتی بود،بعد که گفت اسم زن ممد مکانیکی سپیده ست،نفهمیدم چطور شد
۳ ماه پیش
مهشاد لسانی | نویسنده رمان
سپیده خودش گفته بود به گل بانو.وسط حرفاش ریز می گه! اشاره مستقیم نمی کنه
۳ ماه پیش
مهشاد لسانی | نویسنده رمان
هم نرگس خانوم گفته بود برو سر و گوش آب بده! هم خود سپیده به گل بانو گفته بود من با تارخ قرار دارم تو پارک لاله
۳ ماه پیشترنم
0شاید تارخ دلش سوخته ک ممد مکانیکی کتکش میزده خواسته کمکی بکنه،شایدم مجبور بشه عقدش کنه برا حفظ آبروشون
۳ ماه پیشاکرم بانو
0وای نه،من روی تارخ کراش داشتم😔😔😔
۳ ماه پیش
مهشاد لسانی | نویسنده رمان
دیگه تارخه دیگه...مرموزه
۳ ماه پیشاکرم بانو
0امان از دست لیما... فقط اونجاش که میگه حتما دست و پاش هم سفیده😂😂😂
۳ ماه پیش
مهشاد لسانی | نویسنده رمان
خب دست و پاشو سفیده
۳ ماه پیشترنم
0شاید تارخ دلش سوخته ک ممد مکانیکی کتکش میزده خواسته کمکی بکنه،شایدم مجبور بشه عقدش کنه برا حفظ آبروشون
۳ ماه پیش
مهشاد لسانی | نویسنده رمان
شاید سوخته اماااا ! مگه میشه زن کسی دیگه ای رو عقد کرد؟؟؟قانون جدیده؟؛))
۳ ماه پیش
لطفا صبر کنید...
زهرا
0شاید واقعا چیز مهمی نباشه الکی اسم زن بیچاره همه جا پخش شده