مغرور و عاشق به قلم نسترن شاکر
پارت دوم :
هر دو از اتاق بیرون رفتند. پدرش روی مبل تکنفرهای که در راس خانه قرار داشت، نشسته بود. محترمانه به پدرش سلام کرد و روی کاناپهنشست. پدرش زیر لب جوابش را داد و مشغول نوشیدن قهوه ترکش شد. تا جایی که ذهنشیاری میکرد، هیچگاه رابطه صمیمی و دوست ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
لطفا صبر کنید...
زهرا
0ازدواج وقهرواشتی بزرگان