پارت چهل و دوم

زمان ارسال : ۱۸۷ روز پیش

خنده‌ی جمع به هوا رفت. جوانک بی خیال ریسه رفت و مجدد پرسید: بگو تو دل مهشید چه خبره؟
مهشید به مرد جوان اخم کرد و حامی نامحسوس به میعاد چشمک زد و چشم غره اش را نادیده گرفت. مهشید معترض نشد. از وجناتش پیدا بود منتظر شنیدن نظر حامی است.
_ از دل مهشید نگم براتون. بزرگ... بی ریا... زیبا. دریاست دریا. امااااا.... فقط یه دونه کوسۀ بی دندون و بی خطر تو دلش داره. ای کوفتش بشه کوسه با دل بزرگی که نصی

66
20,362 تعداد بازدید
52 تعداد نظر
95 تعداد پارت
نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید