پارت چهل و دوم

زمان ارسال : ۲۴۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 2 دقیقه

خنده‌ی جمع به هوا رفت. جوانک بی خیال ریسه رفت و مجدد پرسید: بگو تو دل مهشید چه خبره؟
مهشید به مرد جوان اخم کرد و حامی نامحسوس به میعاد چشمک زد و چشم غره اش را نادیده گرفت. مهشید معترض نشد. از وجناتش پیدا بود منتظر شنیدن نظر حامی است.
_ از دل مهشید نگم براتون. بزرگ... بی ریا... زیبا. دریاست دریا. امااااا.... فقط یه دونه کوسۀ بی دندون و بی خطر تو دلش داره. ای کوفتش بشه کوسه با دل بزرگی که نصی

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.