بی رویا به قلم الهه محمدی
پارت شصت و چهارم
زمان ارسال : ۱۹۲ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
موبایلش را برداشت توی جیبش انداخت. سراغ تابلوی آماده و سنتور رفت تا توی ماشین جاساز کند. سر راهپلهها ایستاد و شهبد را به نام خواند. صدای گریهی شهیاد باعث شد مرتبهی دوم بلندتر صدایش بزند. شهبد بیرون آمد. قبل از اینکه چیزی بشنود، سوئیچ را از بالا برای امیرطاها انداخت:
-چه تیپ دخترکشی زدی نسناس. بو ادکلنت خوابوندمون زمین.
سرش را بالا گرفت و گفت:
-دستپ