پارت سوم :

تابستان سال هشتاد که از راه رسید،من و آرنگ کلافه از بیکاری و هوای گرم تیرماه،به سر و کله یکدیگر می پریدیم و مدام با هم جنگ و دعوا داشتیم.

تمام دوستان هم محلی آرنگ،یا سر کار می رفتند یا مشغول درس خواندن برای کنکور بودند.آن روزها از وضع دانشگاه ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.