پارت صد و چهارده :

بیشتر از یک ماه است که کارم در دفتر آقای سالاری به اتمام رسیده اما هنوز حق‌الزحمه‌ام را دریافت نکرده‌ام. آخرین چیزی که یادم می‌آید چکی است با مبلغ بیشتر از قرارداد که آقای سالاری آن را امضا کرده بود و داشتیم بر سر مبلغش تعارف می‌کردیم. بعد از رسیدن سمیر را به خاطر ندارم. نمی‌دانم چک را برداشتم یا جا گذاشتم. اگر جا گذاشته بودم حتما آقای سالاری آن را برایم می‌فرستاد. اگر هم گم کرده باشم

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۷ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۱۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • دلنیا

    00

    ۱۰ ماه پیش
  • اسرا

    00

    عالی خوب که به روی سمیرآورد

    ۱۰ ماه پیش
  • Aa

    00

    مینوی حسود زهرشو ریخت ناپدید شد😡🧐

    ۱۰ ماه پیش
  • هاناخانوم

    ۲۰ ساله 20

    چه رویی داره این سمیر😠😠

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.