طلسم تارادیس به قلم طیبه حیدرزاده
پارت سی و سوم
زمان ارسال : ۲۶۵ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : کمتر از 6 دقیقه
فصل نهم: سرزمین دخترکان بدون قلب
شکوفه های درخت گیلاس خانه گلشن می ریختند.
تنها نوراندکی ازلامپ حیاط به داخل اتاق گلشن می ریخت.
به چهارچوب پنجره رو به کوچه تکیه داده بودم.
کارون مثل جغدی شوم به پنجره زل زده بود. این همه سکوت وهم آورقلبم را میان مشتی می فشرد.
توماج یادداشتی برایم فرستاده بود که ساعت چهارصبح یک ماشین برایم خواهم فرستاد.
ته س
اسرا
00عشق واقعی کارون ضحاست؟