پارت سی و سوم :

فصل نهم: سرزمین دخترکان بدون قلب

شکوفه های درخت گیلاس خانه گلشن می ریختند.

تنها نوراندکی ازلامپ حیاط به داخل اتاق گلشن می ریخت.

به چهارچوب پنجره رو به کوچه تکیه داده بودم.

کارون مثل جغدی شوم به پنجره زل زده بود. این همه سکوت وهم آورقلبم را میان مشتی می فشرد.

توماج یادداشتی برایم فرستاده بود که ساعت چهارصبح یک ماشین برایم خواهم فرستاد.

ته س

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۱۲ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
  • اسرا

    00

    عشق واقعی کارون ضحاست؟

    ۱۰ ماه پیش
  • طیبه حیدرزاده | نویسنده رمان

    آره

    ۱۰ ماه پیش
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.