پارت صد و سی :

_ ای بابا! خوبی به شماها نیومده انگار.
ماه صنم سینه سبک کرد. دمی بعد، پری را همانطور بی جواب وسط پله ها رها کرد و وارد مطبخ شد.

روز و شب سختی بر همه گذشت. ماه صنم کنج دیوار اتاقش، مثل مار بر خودش پیچیده بود و بی صدا اشک می ریخت. ریخت و قیافه ی اشرف حتی یک دم رهایش نمی کرد. زن بیجاره چه عاقبت تلخی داشت. مرگ و زندگیش هیچ کدام دلنشین نبود. نه وقتی نفس می کشید آرامش داشت و نه هنگام جان داد

مطالعه‌ی این پارت حدودا ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۱۰ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.