پارت صد و بیست و ششم :

از اتاق ماه صنم که خارج شد حس و حالش عوض شده بود. نکته ای ضمن شنیدن خاطرات او نظرش را جلب و ذهنش را درگیر کرده بود. هر آدمی در این دنیا نیاز به یک حامی و دلسوز داشت. مهم نبود کی باشد و کجا باشد. همینکه یکی باشد که احوالاتش را بداند بی ضرر نبود. تا کی می خواست یکّه و تنها با روزگار بجنگد؟ مگر چقدر توان و نیرو داشت؟ اصلا مگر همیشه می توانست سرپا بماند و دست خالی به جنگ مصائب برود. پس بهتر این نبود

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۶ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۳۱۴ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.