پارت صد و یکم

زمان ارسال : ۲۰۳ روز پیش

زمان تخمینی مطالعه : حدودا 5 دقیقه

یاسین پلک بست و دلواپسیش را پشت آن پنهان کرد. سپس لب‌هایش را بهم جمع کرد و گفت:

_ اطمینانی در کار نیست. از اولشم نبود. ولی چون چاره ندارم تا آخر این ماموریت به خودم امید می‌دم.

پایان کلامش همزمان شد با پایین رفتنش از ماشین.

عماد ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.

شما هیچ پیامی ندارید