کوه آمین به قلم زهرا باقری
پارت سی و ششم
زمان ارسال : ۲۸۰ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 6 دقیقه
_خب آقای دکتر، اینم از چیزایی که بهش نیاز داری، ببرشون. توام همینطور پیام جان، ولی نباید از شما جدا بشه، وقتی از خونه میرین بیرون، وقتی تو خونهاین، همیشه کنارتون باشه.
یه نگاه به کاغذ توی دستم انداختم و با تعجب پرسیدم:
_ فقط همین؟!
معصومی و سیاوش بهم نگاه کردن و معصومی با خنده گفت:
_آره دیگه! پس توقع چی داشتی؟!
طرف یه جوری میخندید که انگارنهانگار تا نیمساعت پیش
Niloofar
10این معصومی توی سایه من هم هیچ کاری نتونست بکنه کلا سیاوش نباشه این پسرا باید اشهد خودشونو بخونن😬