پارت پنجاه و دوم :


روجا حسابی فکرش مشغول هدی شد، حرف‌های عمه بد ذهنش را درگیر کرده بود، نفسش را پرآه بیرون داد.
_ خیلی تجربه‌ی جالبی بود، واقعا تراپیست شدن با چیزی که فکر می‌کردم تفاوت داره، خیلی سخت‌تر و پر چالش‌تر از تصورم!
عمه به نشانه‌ی رضایت سری تکان داد.
_ خوبه، خداروشکر که مورد توجه و حمایت این استاد قرار گرفتی، اینطوری بهتر می‌تونی برای آینده‌ی کاریت تصمیم بگیری...
_ درسته عم

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۵ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۲۰ ساعت پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.