ساریژ به قلم اکرم رشیدی (آناهیل)
پارت چهل و هفتم :
با خوش و بش گرم مرد و ستوده فهمید دیدار اولشان نیست، مرد متوجه روجا شد و کنجکاوانه نگاهش کرد، روجا ایستاد و سلام کرد. ستوده که دید مرد منتظر توضیح است گفت:
_ خانم فرزین از دانشجوهای زرنگمه و قراره مدتی اینجا با من همکاری کنه...
و رو به روجا مرد را معرفی کرد:
_ آقای مودت از اساتید هنرمند هستند، سومین جلسهی تراپی ایشون هست...
بعد از ادای احترام نشستند و انگار مرد مشکلی با ح
مطالعهی این پارت حدودا ۴ دقیقه زمان میبرد.
این پارت ۲ روز پیش تقدیم شما شده است.
اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.