گیلدا به قلم مرضیه اخوان نژاد
پارت شصت و پنجم
زمان ارسال : ۲۸۱ روز پیش
زمان تخمینی مطالعه : حدودا 3 دقیقه
احتمال میدادم وقتی بابا شنیده من از خانه بیرون زدم، همراه مریم به کوچه و خیابانها رفته تا دنبالم بگردند.
عادتش بود؛ هربار که دیر به خانه میرسیدم، سریع بیرون میزد و در کوچه پس کوچهها دنبالم میگشت. از آنجایی که در سن دوازده سالگی سابقهی خودکشی داشتم، از ترس اینکه مبادا مجدد بلایی سر خودم آورم، حاضر نبودند لحظهای من را به حالِ خودم بگذارند.
مانتوام را داخل ماشین لب