پارت بیست و دوم :


بوی عطر قورمه‌سبزی تا درب حیاط خانه رسیده بود‌. آن‌قدر در افکارش غوطه‌ور بود که زمان و مکان را از دست داده بود، حتی متوجه کلنجار رفتن روده‌هایش نشده بود. دلش نمی‌خواست نسبت به آن‌چه از زبان پرهام شنیده بود بی‌تفاوت باشد اما از طرفی مطمئن نبود کمک کردن به پرهام کار درستی باشد، مرد غریبه‌ای که هیچ شناختی از او نداشت! با صدای ماه‌منیر به خودش آمد.
_ پاشو بچه‌م رو بردار بیار هم

مطالعه‌ی این پارت کمتر از ۴ دقیقه زمان میبرد.

این پارت ۵ روز پیش تقدیم شما شده است.

اگه از رمان خوشت اومده اونو لایک کن.

نظر خود را ارسال کنید
فقط از طریق اپلیکیشن دنیای رمان میتوانید نظر خود را ارسال کنید
آخرین نظرات ارسال شده
هنوز هیچ نظری برای این پارت ثبت نشده است. اولین نفری باشید که نظر خودتون رو در مورد این پارت ارسال میکنید
نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.