دیوهای بیگانه به قلم آیناز تابش
پارت نهم :
این حرف اریک را که میشنود از شدت درد و تنفر نسبت به خودش، لبخند تلخی گوشهی لبهای باریکش مینشیند. رفیقش درست میگوید؛ او احمقی بیش نیست. اگر احمق نبود میتوانست خوار بودن غیرقابلتغییرش را بپذیرد و شعلهی بدبختیاش را به خیال نجات دادن خودش و عز ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما