دیوهای بیگانه به قلم آیناز تابش
پارت هشتم :
اریک با بیرحمی نیشخند زهرآگینی میزند و همانطور که جام آبجو را نزدیک لبهایش نگه میدارد و عصبی جوزف را نگاه میکند. صدای دورگه و بمش را بالا میبرد و تشروار و طعنهآمیز، حقایق را مانند پتک بر سر او میکوبد:
- خوبه پس همین جا بشین و انقدر بز ...
در حال بارگذاری ادامهی پارت هستیم. مشاهده ادامهی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.
لطفا کمی صبر کنید ...
با تشکر از صبر و شکیبایی شما
آنیا
00ای وای ای وایی😔