پارت سوم :

لبخند لرزان روی لب‌های بی‌رنگ و باریک جوزف بیشتر کش می‌آید و طبق عادت از روی خشم دندان‌ قروچه می‌کند. لیلیانی که می‌گفت اگر او روزی بزرگ‌ترین دیو این شهر هم بشود باز هم به پایش می‌ماند کجا رفته است؟ اویی که می‌گفت جوزف را دوست دارد، حالا هر طور می‌خو ...

در حال بارگذاری ادامه‌ی پارت هستیم. مشاهده ادامه‌ی پارت به خاطر طولانی بودن ممکن است کمی زمان ببرد.

لطفا کمی صبر کنید ...

با تشکر از صبر و شکیبایی شما

نحوه جستجو :

جهت پیدا کردن رمان مورد نظر خود کافیه که قسمتی از نام رمان ، نام نویسنده و یا کلمه ای که در خلاصه رمان به خاطر دارید را وارد کنید و روی دکمه جستجو ضربه بزنید.